۱۳۸۳ آبان ۹, شنبه

نگاهم را زنده به گور کردم
آنقدر برايت کوتاه آمدم تا اينکه ناپديد شدم
با دم آهت آخرين شمع اميدم هم خاموش شد
از فرط نااميدي ،تمام اميدهايم را زير پا له کردم
مغزم بر روي شعله هاي دلم که براي قلبم مي سوخت ، کباب شد
در رقابت عقربه های ساعت با يکديگر هميشه بازنده چشم من است
وقتي که خارج از خانه چشمانت را باز مي کني ، عطر نگاهت در آسمان گم مي شود
كاريكلماتورها از ست اسلامي

شيندخت

هیچ نظری موجود نیست: