۱۳۸۹ تیر ۳, پنجشنبه

کاریکلماتور شماره 186

عاشق بی دست و پا ، دست و پای عشق را می بندد
ماهی گیر ناشی عمرش را پای سراب می گذراند
آتش در خاکستر به آرامش ابدی میرسد
برای پابرهنگان پاپوش دوختن ثواب دارد
با رفتن برق ، وسایل برقی تحصن می کنند
درخت با دیدن پاییز زرد می شود
بار کج از بیراهه به مقصد می رسد
آن قدر هوا کثیف است که دودکش حرفی برای گفتن ندارد
چپ و راست در راستا با هم تفاهم دارند
 نانوایی جوش شیرین میزند بیچاره فرهاد
مهدی فرج اللهی

هیچ نظری موجود نیست: