۱۳۸۹ خرداد ۲۹, شنبه

کاریکلماتور چیست؟

اینکه کاریکلماتور را ترکیبی از کاریکاتور و کلمه بدانیم و اینکه بگوییم به نوشته های پرویز شاپور اطلاق می شده و نخستین بار احمد شاملو آن را در مجله ی خوشه به کار برده ، توضیحی سطحی است که نه جامعیت و مانعیت کافی برای ممانعت از ورود انواع نثرهای دیگر به این حوزه را دارد ونه حتی می تواند کاریکلماتور را آنطورکه لازم است معرفی کند .
برای معرفی بهتر کاریکلماتور – از آنجائی که مسبوق به سابقه نیست – بهتر است در ابتدا به توضیح مختصر ایجاز که شرط اولیه و اساسی کاریکلماتور است ، و پس از آن به معرفی اجمالی نثرهای دیگری که موجزند اما کاریکلماتور نیستند بپردازیم .
و در ابتدا لازم به ذکر است که این پژوهش برمبنای نمونه های برتر کاریکلماتورهای چاپ شده تا سال ۱۳۸۸ می باشد ، و از آنجایی که تاکنون تعریف جامع و مانعی از این نوع ادبی نداشته ایم به ناچار تعریف آن در این نوشتار تاحدودی سلبی بوده و به ناچار با سلب مختصات نثرهای ایجازی دیگر به تعریف کاریکلماتور پرداخته ایم .
ایجاز / Brevity / Laconism در لغت به معنی کوتاه سخن گفتن ، کوتاه گویی ، خلاصه گویی ، و بیان مقصود در کوتاه ترین لفظ و کمترین عبارت است . ایجاز از صناعات بلاغی است و چنانست که ترتیب معانی بر الفاظ افزون باشد و مخل به معنی نباشد. ایجاز از ویژگی های ذوق سلیم و قریحه نامیده شده چنانکه شکسپیر گوید : « Brevity is the soul of wit » و خود بر دو نوع ایجاز قصر یا اشاره و ایجاز حذف است . ایجاز قصر یا اشاره / Brachiology به واسطه ی حذف اجزا پدید نمی آید بلکه از مجموع کلام حاصل می شود مانند این بیت از سعدی :
عشق دیدم که در مقابل صبر آتش و پنبه بود و سنگ و سبوی

که در آن چند مطلب جملگی و یکجا بیان شده است ؛ ضدیت میان پنبه و آتش / ضدیت میان سنگ و سبو / و تشبیه آن دو به ضدیت میان عشق و صبر .
در ادبیات انگلیسی ، این قسم ایجاز در مزدوجه های حماسی و اشعار متافیزیکی یافت می شود برای نمونه از John Donne:
and this / our marriage bed / and marriage temple is / This flea is You and I
( این کک ، من و تو هستیم ، و بستر وصل ما و معبد پیوند ما ) که در آن (و) به جای (این کک) آمده .
ایجاز حذف / Ellipsis آنست که جزئی از جمله برای نیل به فشردگی و اختصار حذف شود ، برای مثال در « همه ی شهر می دانند » کلمه ی مردم حذف شده است یا در بیتی از حافظ :
دیدم و آن چشم دل سیه که تو داری جانب هیچ آشنا نگاه ندارد
حرف (و) در معنای دیدم و دانستم و فهمیدم و احساس کردم و بر من مسلم شد و ... عمل می کند . این قسم ایجاز در ادبیات انگلیسی در اشعار ازرا پاوند ، تی.اس.الیوت ، و.آدن دیده می شود ( داد ۱۳۸۷ : ۶۴ ) . برای نمونه سطوری از شعر سرزمین هرز نقل می شود :
Elizabeth and Leicester / beating oars / the stern was formed / a gilded shell / red and gold / the brisk swell / rippled both shores / southwest wind / carried down stream (T.S.Eliot)
محمد حقوقی معتقد بود که یکی از تفاوت های کلی شعر و نثر در مسأله ی ایجاز است ؛ بدین معنی که در شعر ایجاز به عنوان کلیتی همه جانبه مطرح می شود و از وجوه ممیز شعر به شمار می رود در حالیکه نثر مبتنی بر اطناب است و معمولاً با ذکر جزئیات به طرف مقصد خود حرکت می کند ، مثلاً در این بیت حافظ :
گفت آن یار کز او گشت سر دار بلند جرمش این بود که اسرار هویدا می کرد
حکمی کلی و فشرده مبتنی بر جزئیاتی مشروح و ضمنی بیان شده ، درحالیکه همین محتوا را عطار نیز درباره ی حلاج با شرح و بسط می نویسد :
« نقل است که شبلی گفت : آن شب به سر گور او شدم و تا بامداد نماز کردم و سحرگاهان مناجات کردم و گفتم : الهی این بنده ی تو بود ؛ مؤمن و عارف و موحد ، این بلا با او چرا کردی ، خواب بر من غلبه کرد و به خواب دیدم که قیامت است و از حق فرمان آمدی که این از آن کردم که سر ما با غیر گفت » .
چنانکه می بینید عطار برای رسیدن به « گریز » آخرین ، شرح و بسط مفصلی داده است در صورتی که در بیت حافظ تنها همین گریز را می توان دید چراکه حافظ خواسته آنهمه مطلب را به صورت یک کلمه ی کلی احیا و بازگو کند یعنی برای او کلمات « وسیله » نبوده اند ؛ بلکه چون به زبان شعر سخن می گوید ، همین نوع بیان « هدف » نیز بوده است . ( حقوقی ۱۳۸۰ : ۲۰ و ۲۱ )
چنانکه ذکر شد دکتر محمد حقوقی معتقدند که یکی از تفاوت های کلی شعر و نثر در مسأله ی ایجاز است ، اما نمی توان هر نثر موجزی را نثری دانست که در جهت تشبه به شعر گام بر می دارد . برای بررسی نثر از این حیث باید نثر را به دو گروه عمده ی ادبی و غیر ادبی تقسیم کرد و در حقیقت نثر موجز ادبی همان نثری است که تشبه به شعر می کند .
در نثرادبی / prose Literature نویسنده بر آن است که مطلب خویش را بهتر بفهماند یا هیجان درونی و حالتی از حالات نفسانی خویش را ثبت کند یا رحم و رقت خواننده را برانگیزد و یا خشم و غیرت او را تحریک کند ، و دکتر منصور رستگار فسایی معتقدند که این نوع نثر را باید با شعر یکسان دانست ( فسایی ۱۳۸۰ : ۱۰۶ ) که البته نمی توان این بیان را خالی از تسامح دانست . اما در ادبیات فارسی از قرن های پیش نثرهای موجزی داشته ایم که ( با توجه به این نکته که سهم قابل توجهی از نثرهای به جا مانده جزو پیشینه ی ادبی زبان فارسی محسوب می شوند ) اغلب ادبی بوده اند و برای شناخت بهتر کاریکلماتور ناچار از شناخت دقیق تر انواع نثر موجز ادبی در ادبیات قدیم و نیز انواع نثرهای موجز معاصر می باشیم :
کلمات قصار / Aphorisms گفته ای کوتاه و پر معنی است که اصول اخلاقی و حقایق عام را در خود بیاورد و معمولاً اظهارنظری درباره ی زندگی یا پندی اخلاقی است . کلمات قصار با اندرز اخلاقی ، ضرب المثل ، هجو و بذله خویشاوندی نزدیکی دارد ، زیرا همه ی اینها حقیقت عام یا حکمت پرمغز و عبرت آموزی را بازتاب می دهند . برخی از این قبیل جملات به عنوان عصاره ی یک فکر یا اندیشه ی مهم یا فشرده ی یک داستان و واقعه عمل می کنند و مورد توجه مردم قرار می گیرند . از کلمات قصار سعدی است :
خر باربر به که شیر مردم در .
اندکی جمال به از بسیاری مال .
برادر که در بند خویش است ، نه برادر و نه خویش است .
حکمت سخنی مشحون از پند و اندرز است ، نظیر : بهترین ثروت قناعت است .
مؤلفه ی طنز که از ویژگی های کاریکلماتور به شمار می رود ، کلمات قصار و حکمت را به راحتی از کاریکلماتور جدا می کند .
نکته / Epigram در لغت به معنی سخن لطیف و نغز آمده است و در اصطلاح ادبی کلام کوتاه و پرمعنایی است که ظرافتی در بیان و مضمون بکری در فکر داشته باشد . مثل این پاره از شعر سهراب سپهری :
من قطاری دیدم که سیاست می برد / و چه خالی می رفت
نکته ها از آنجایی که که اساساً به بیان مطالب ذهنی می پردازند ، از کاریکلماتورها به راحتی قابل تشخیص اند ؛ چراکه کاریکلماتورها به عینیت پرداخته و در راستای هرچه عینی تر کردن ذهنیات می کوشند .
مثل یا ضرب المثل / Proverb عبارتی است که از یک حادثه ی اتفاق افتاده گرفته شده و به هنگامی که حوادثی شبیه آن اتفاق افتد ، بر زبان آورده می شود . مثل ها متضمن ایجاز لفظ ، استواری و اصابت معنی ، حسن تشبیه ، و جودت کنایه اند که نهایت بلاغت است ، نظیر این کلام سعدی که در حکم مثل سائر به کار می رود :
زن جوان را اگر تیری در پهلو نشیند به که پیری .
و ضرب المثل ها معمولاً قابل اشتباه با هیچ یک از نثرهای دیگر نیستند .
متل / Parable در لغت به معنی وصف الحال و حکایت و داستان و حدیث و قصه ی کوتاه است و در اصطلاح قصه ی موزونی است که به زبان عامیانه برای کودکان بازگو شود ، نظیر : اتل متل توتوله ....
وجه تمایز متل از دیگر نثرهای ایجازی - و نه تنها کاریکلماتور – حضور عنصر وزن است ، از طرفی متل ها با وجودی که در زمره ی نثرهای ایجازی طبقه بندی شده اند ، در برابر ایجاز کاریکلماتور آثاری مطنب به شمار می روند
حدیث / توقیعات / پروانه / رقعه / ملطفه / نامه ی توقیعی / تذکره / لطیفه / شطحیات و نیز خطابه ( که در ادبیات عرب از نثرهای ایجازی به شمار می آمده ) از دیگر انواع نثر موجز ادبی در ادبیات قدیم اند که به لحاظ تفاوت محتوایی چشمگیر ، به راحتی از کاریکلماتور قابل تمییزند .
از میان نثرهای ایجازی معاصر نیز می توان به انواع زیر پرداخت :
شعار / Motto جمله یا عبارتی است که خواست یا آرمان گروهی از مردم یا نهادی اجتماعی را بیان کند مثل « زنده باد ایران » و یا حتی ممکن است آرمانی نبوده و حاوی طرز تفکری بدبینانه باشد مثل « ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد » فروغ فرخزاد .
شعار از لحاظ درونمایه با کاریکلماتور تفاوت اساسی دارد و با آن قابل اشتباه نیست .
طرح / Sketch در اصطلاح ادبی شکل خاصی از داستان نویسی است که به طور مشخص جنبه ی توصیفی دارد . به تعبیری طرح ، داستان یا نمایشنامه و یا حتی شعری است که به لحاظ پیرنگ گسترش نیافته اش نمی تواند در جرگه ی هیچ یک از انواع ادبی قرار بگیرد . طرح در داستان غالباً حول محور صحنه ی مجرد یا شخصیت مجردی که خصوصیات ممتاز و قابل توجهی دارد می گردد و خصوصیات آن ها را توصیف می کند ، مانند قطعه ی ویلان الدوله در مجموعه ی یکی بود یکی نبود اثر محمد علی جمالزاده . و در شعر نیز طرح را می توان پیش شعرهایی دانست که زمینه ی مناسب - و نه کافی – برای شعر شدن دارند ، اما در حد یک دریافت ذهنی باقی مانده اند ، مانند :
دزدی در تاریکی / به تابلوی نقاشی خیره مانده است ( گروس عبدالملکیان )
طرح در میان دیگر نثرهای ایجازی معاصر بیش از همه به کاریکلماتور شبیه است و در موارد بسیاری برسر اینکه نوشته ای طرح است یا کاریکماتور اختلاف است . اما باید توجه داشت که طرح ها عموماً جنبه ی توصیفی دارند و حال آنکه نوشته های موجز مبتنی بر توصیفی که بر مبنای تشبیه شکل گرفته اند ، تنها یکی از گونه های کاریکلماتور اند . از طرفی کاریکلماتور از طرح موجزتر است و مؤلفه ی طنز که در کاریکلماتور کاربرد بالایی دارد در طرح به کار نمی رود و نیز پرداختن به جنبه های زبانی کلام ، برخلاف کاریکلماتور از دغدغه های طرح نیست .
هایکو / Haiku کوتاه ترین و موجزترین شعر غنایی در ادبیات ژاپن است که توسط سهراب سپهری به ادبیات فارسی نیز راه یافت . این نوع شعر در اصل از هفده هجا تشکیل می شود و برخورد آنی شاعر را با شیئی یا منظره ای طبیعی و حتی پیش پاافتاده منعکس می کند ؛ شاعر با دیدن شیء یا صحنه ای خاص دفعتاً به تجربه ای شهودی دست می یابد و به ادراکی عمیق از هستی و جان آن شیء یا صحنه می رسد . شعر هایکو رابطه ی تنگاتنگی با آئین ذِن در فرهنگ خاور دور و ژاپن دارد و ذِن نوعی تربیت ذهنی است که به موجب آن انسان به نوعی اشراق و ادراک عمیق شهودی نسبت به هستی می رسد که فارغ از معیارهای عقل و منطق عادی عمل می کند . به عنوان نمونه در :
کوه های دوردست / منعکس می شوند / در مردمک های سنجاقک ( ایسا )
شاعر یگانگی میان سنجاقک و کوه را به تصویر می کشد . این خاصیت انتقال شهود شاعرانه از راه تصاویر موجز به شدت بر اشعار ایماژیست ها مخصوصاً ازرا پاوند تاثیر گذاشته است . سعی ایماژیست ها بر آن بوده که بتوانند با تمرکز و فشردگی تصاویر ، به کیفیت قوی تصویرگری در شعر هایکو نزدیک شوند ( داد ۱۳۸۷ : ۵۳۲ )
در شعر کلاسیک فارسی و در سبک خراسانی دوبیتی های توصیفی ای یافت می شود که دکتر سیروس شمیسا آن ها را شعر « لحظه ها و نگاه ها » می نامد و قابل مقایسه با هایکو می خواند ( شمیسا ۱۳۷۸ : ۲۲ ) . در اینگونه اشعار مطلب خاصی بیان نمی شود ، بلکه شاعر نگاه خاص خود را به یکی از اجزای طبیعت در لحظه ای خاص بیان کرده و عموماً به کمک تشبیه به خواننده منتقل می کند . مانند شعری از منجیک ترمذی :
نیکو گل دورنگ را نگه کن دُر است به زیر عقیق ساده
یا عاشق و معشوق روز خلوت رخساره به رخساره برنهاده
اما علیرغم شباهت های شعر لحظه ها و نگاه ها و شعر هایکو ، تفاوت عمده ی آن ها در این است که در شعر لحظه ها و نگاه ها از تشبیه به عنوان رکنی اساسی برای تصویرگری استفاده می شود و حال آنکه هایکو بی نیاز از هرگونه مجاز است .
هایکو اصولاً شعر است و پیام واحدی دارد و حسی را به تمام و کمال القا می کند و به جنبه های زبانی امر توجهی ندارد ، و وجه تمایز آن از کاریکلماتور نپرداختن هایکو به جنبه های زبانی ، و اولویت شهود شاعرانه در آن است .
گزین گویه ها نیز از نمونه های نثر ایجازی است که در اروپا به وسیله ی لیشتنبرگ شهرت یافت . کلیسا خواندن نوشته های او را ممنوع کرد . دولت های وقت نیز هرجا توانستند مانع انتشار نوشته های او شدند . اما نیچه نام لیشتنبرگ را در صدر نویسندگان آلمان قرار داد و این باعث توجه بیشتری به نوشته های او شد .
وجدانم پاک است به این نشان که در نیمسال گذشته جیبم تهی بوده است.
لیلا کرد بچه
منبع

هیچ نظری موجود نیست: